سئوال 5
چرا امام حسین (ع) کودک شیرخوار خود حضرت علی اصغر (ع) را به میدان برد واز دشمن برای او طلب آب کرد ؟
پاسخ
ابتدا آنچه را تاریخ در خصوص شهادت این کودک شیر خوار ثبت کرده بیان می کنیم:
در ساعات آخر جنگ حضرت امام حسین (ع) بر در خیمه آمد و به جناب زینب سلام الله علیه فرمود کودک صغیرم را به من سپارید تا او را وداع کنم، پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزد او برد تا او را ببوسد که حرمله بن کامل اسدی لعین تیری انداخت و بر گلوی آن طفل رسید و او را شهید کرد. پس آن کودک را به خواهر داد، زینب سلام الله علیه او را گرفت و حضرت امام حسین علیه السلام کفهای خود را زیر خون گرفت همین که پر شد به جانب آسمان افکند و فرمود سهل است بر من هر مصیبتی که بر من نازل شود زیرا که خدا نگران است.سبط ابن جوزی در تذکره از هشام بن محمد کلبی نقل کرده که چون حضرت امام حسین علیه السلام دید که لشکر در کشتن او اصرار دارند قرآن مجید را برداشت و آنرا از هم گشود و بر سر گذاشت و در میان لشکر ندا کرد:بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ کِتابُ الله وَجَدّدی مُحَمّّدٌ رَسُولُ اللهِ صَلّی الله عَلَیْه و الِهِ.ای قوم برای چه خون مرا حلال میدانید آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا به شما نرسید قول جدم در حق من و برادرم حسن علیه السلام.هذانِ سَیّدِا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ.در این هنگام که با آن قوم احتجاج مینمود ناگاه نظرش افتاد به طفلی از اولاد خود که از شدت تشنگی میگریست حضرت آن کودک را بر دست گرفت و فرمود:یا قَوْمُ اِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذا الطّفْلَ.ای لشکر اگر بر من رحم نمیکنید پس بر این طفل رحم کنید، پس مردی از ایشان تیری به جانب آن طفل افکند و او را مذبوح نمود. امام حسین علیه السلام شروع کرد به گریستن و گفت ای خدا حکم کن بین ما و بین قومی که خواندند ما را که یاری کنند بر ما پس کشتند ما را، پس ندائی از هوا آمد که بگذار او را یا حسین که از برای او مرضع یعنی دایهایست در بهشت.در کتاب احتجاج مسطور است که حضرت از اسب فرود آمد و با نیام شمشیر گودی در زمین کند و آن کودک را به خون خویش آلوده کرد پس او را دفن نمود.طبری از حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام روایت کرده که تیری آمد رسید بر گلوی پسری از آن حضرت که در کنار او بود پس آن حضرت مسح میکرد خون را بر او و میگفت: اَلَلّهَمَّ احْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْم دَعَوْنا لِیَنْصُرُونا فَقَتَلُونا.
اما در پاسخ این سئوال باید گفت ما شیعیان با توجه به اینکه قائل به عصمت ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ هستیم لذا قائلیم تمام حرکات و سکنات آنها از روی حکمت و مصلحت بوده است «فعل امام ـ علیه السلام ـ برای همه حجت است » (1) و نمی توان بر آن ایراد گرفت. امّا در جواب به این سؤال باید گفت: هدف امام حسین ـ علیه السلام ـ شناساندن ماهیت پلید حکومت اموی به مردم بود. و هدف دشمن، شدت عمل و سخت گیری هرچه بیشتر، بر امام ـ علیه السلام ـ و همراهان امام بود .
اگر خواستهباشیم با کمی تفصیل جواب بدهیم باید بگوئیم: اولاً اگر این ایراد بر امام ـ علیهالسلام ـ وارد باشد (که حضرت با احتمال به اینکه علی اصغر ـ علیه السلام ـ کشته میشود، نمی بایست او را به میدان ببرد) باید گفت: پس حضرت اصلاً نمی بایست دست بهقیام بزند! چون به طور یقین می دانست که اگر قیام کند به شهادت می رسد(2)ثانیاً باید بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ هم ایراد گرفت که: حضرت با اینکه می دانست در جنگهایی که صورت می گیرد تعدادیاز اصحابش کشته می شوند باز هم اصحابش را به جنگ با کفار می برده است. البته بایدتوجه داشت که این کشته شدنها در راه خدا و به خاطر حفظ اسلام و رونق بخشیدن بهاسلام بوده است و هلاکت نبوده است «اگر کسی کشته شدن در راه خدا را القاء نفس درهلاکت بداند باید اغلب غزوات پیامبر را به همین حساب بگذارد... و این به اجماعمسلمین صحیح نیست.» (3)در جنگ صفینوقتی عمار کشته شد «معاویه گفت ما عمار را نکشته ایم کسی که او را به جنگ آوردهیعنی علی کشنده اوست. گفتار معاویه را به علی ـ علیه السلام ـ خبر دادند فرمود: بنابراین کشنده حمزه سیدالشهداء هم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ خواهد بود کهاو را به جنگ با مشرکین برد»(4)بنابراین نمی توان گفت: چون امام حسین ـ علیه السلام ـ علی اصغر را به میدان برده واحتمال کشته شدن او را توسط دشمن می داده است پس ـ العیاذ بالله ـ امام ـ علیهالسلام ـ قاتل فرزند خویش است. اساساً هدف امام حسین ـ علیه السلام ـ از قیام اینبود که فساد و انحراف حکومت بنی امیه را به همه ثابت کند و مردم را از این جهل وظلمتی که دچارش شده بودند نجات دهد لذا در زیارت آن حضرت در عید فطر و قربان میخوانیم «و بذل مهجته فیک حتی استنقذ عبادک من الجهاله و حیرة الضلاله»(5)امام جانش را در راه تو فدا کرد تا بندگانت راازجهالت و گمراهی نجات دهد.
«امام ـ علیه السلام ـ قیام کرد با علم به اینکهکشته می شود. و زن و فرزندش اسیر می شوند. اما اسلام و احکامش باقی می ماند. مردمهمه از خواب بیدار می شوند و اسلام حقیقی را با اسلام ساختگی فرق می نهند». (6)امام حسین ـ علیه السلام ـ نظرش ایننبود که خود و یارانش را به کشتن دهد، بلکه قیام حضرت برای توجه دادن مردم بود بهفساد بنی امیه و اینکه حکومت آنها حکومت اسلامی نیست و آنها نظرشان محو و نابودیاسلام است. امام حسین ـ علیه السلام ـ به مردم دنیا ثابت کرد که اینها حاضر نیستنداحدی از بنی هاشم زنده بماند حتی طفل شیرخوار را هم هدف تیر خواهند کرد(7)
امام حسین ـ علیه السلام ـ برای بقای دینهرچه در اختیار داشت فدا کرد و با خود به قربانگاه کربلا برد و در راه مبدأ و مقصدِمقدس خود از همه چشم پوشید.
به عنوان نمونه در منتهیالآمال آمده است که «... امام ـ علیه السلام ـ نزدیک خیمه آمد و با زینب گفت: آنفرزند صغیر را به من بده تا او را وداع کنم. پس او را بگرفت و خواست ببوسد که حرملةبن کاهل اسدی تیری بیفکند و در گلوی طفل آمد و او را ذبح کرد.» (8)ابن اعثم می نویسد: بعد از آنکه امام حسینـ علیه السلام ـ حضرت علی اصغر ـ علیه السلام ـ را به میدان برد تا از دشمن طلب آبکند چون آواز حسین شنیدند، یکی از آن گروه تیری به سوی آن حضرت روان کرد. آن تیر برگلوی آن طفل شیرخواره آمد...» (9)
و آخرین مطلب این است که شهادت علی اصغر ـ علیه السلام ـ در جنگ رخ داد و درجنگ هر اتفاق ناگواری ممکن است بیفتد. نیروهای آمریکائی و اسرائیلی هم پیوسته اطفالزیادی را در عراق و فلسطین به شهادت می رسانند. این اقدامات نشانگر خباثت باطنیآنهاست که برای رسیدن به اهداف دنیوی خویش دست به هر جرم و جنایتی می زنند.
پی نوشت ها:
[1] . ابراهیم آیتی، بررسی تاریخعاشورا، چاپ هشتم، تهران، نشر صدوق، 1372، ص 27.
[2] . دراین رابطه مراجعه شود به کتاب «شهید آگاه» لطف الله صافی،چاپ سوم، مشهد، مؤسسه نشر و تبلیغ، 1366.
[3] . ابراهیم آیتی، پیشین، ص 37.
[4] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، چاپ دوم، دار احیاءالکتب العربیه، 1378 هـ ، ص 334.
[5] . شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت مخصوصه امام حسین ـ علیهالسلام ـ در عید فطر و قربان، ص 775.
[6] . ابراهیم آیتی، پیشین، ص 27.
[7] . همان، ص 30.
8] . حاج شیخ عباس قمی، منتهیالآمال، جلد 1، چاپ اول، قم. مؤسسه انتشارات هجرت، 1365، ص 714.
[9] . ابن اعثم کوفی، قیام امام حسین ـ علیهالسلام ـ برگزیده از کتاب الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، چاپ اول، تهران،انتشارات علمی فرهنگی، 1373،ص 83. .